|
|
مقالات : 833
مهتدون : 25
کليپهاي صوتي : 353
کليپهاي تصويري : 12
دانلود کتاب : 291
دانلود نرم افزار : 0
بازديد امروز : 408
بازديد کل : 2235738
|
|
|
|
شهدای اهل سنت ایران قسمت هفتم
تاريخ درج: 2013-03-24 |
تعداد بازديد: 840 |
- استاد حیدرعلی قلمداران رحمه الله- قم
حيدر علي قلمداران فرزند اسماعيل در سال 1292 خورشيدي در روستاي ديزيجان در 55 کيلو متري جاده قم - اراک از توابع شهرستان قم در خانوادهاي کشاورز و نسبتاً فقير چشم به جهان گشود، در پنج سالگي مادرش را از دست داد، صاحب کتاب کم نظیر (نصوص امامت) که تمام نکات سرقت و خیانت رافضیها را بیان نموده، اسمها و روایتهای سرقت شده اهل سنت را بیان نموده و همچنین بیان کرده که چگونه روایتها را با حذف و تغییر و تبدیل و تحت عنوانهای مختلف به چاپ رساندهاند. ایشان کتابهای عل
.jpg)
- استاد حیدرعلی قلمداران رحمه الله- قم
حيدر علي قلمداران فرزند اسماعيل در سال 1292 خورشيدي در روستاي ديزيجان در 55 کيلو متري جاده قم - اراک از توابع شهرستان قم در خانوادهاي کشاورز و نسبتاً فقير چشم به جهان گشود، در پنج سالگي مادرش را از دست داد، صاحب کتاب کم نظیر (نصوص امامت) که تمام نکات سرقت و خیانت رافضیها را بیان نموده، اسمها و روایتهای سرقت شده اهل سنت را بیان نموده و همچنین بیان کرده که چگونه روایتها را با حذف و تغییر و تبدیل و تحت عنوانهای مختلف به چاپ رساندهاند. ایشان کتابهای علمی و با ارزش دیگری نیز تألیف نمودند که بعضی از آنها به چاپ رسیده است.
حيدر علی قلمداران، نابغهی گمنام:
شايد کمتر کساني باشند که بدانند روزی تمام ملت ايران کنونی اهل سنت بودهاند، و اهل سنت يعنی دوستداران واقعی اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و صحابهی جانفدای آن حضرت، که با چشم حقيقت به دين و زندگی مینگرند، پس اهل سنت واقعی با شيعهی واقعی يعنی دوستدار علی؛ وهيچ فرقی نمیکند، مشکل فقط در افراط و تفريط است، حقايق را وارونه جلوه دادن نه شيعيت است و نـه سنيت، صحابـهی فـداکار رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم را ملعون خواندن و ياران و همسران و خانوادهی درجه يک پيامبر گرامی صلي الله عليه وآله وسلم را لعنت و نفرين کردن نه تنها پيروی از علی نيست بلکه دشمني با علی و پيامبر و دين علی است، و غلو و افراط دربارهی اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نه تنها محبت با پيامبر و اهل بيت حضرتش نيست، که دشمنی با آنان است.
آری، امروز نيز در جامعهی ايران علماء و دانشمندانی هستند که حاضر به تقليد کورکورانه از خرافات موجود در جامعهی کنونی ايران نيستند بلکه با حس حقيقتجويی در تلاش حق مخلصانه گام بر میدارند و آنچه از قرآن و سنت واقعی برايشان حق بنمايد بدور از تعصب آن را با جان و دل میپذيرند.
اما متأسفانه کمتر کسانی در ايران بزرگ با علماء و دانشمندانی همچون آيت الله شريعت سنگلچی و آيت الله العظمي سيد رضا بن ابوالفضل البرقعی، و علامه اسماعيل آل اسحاق و استاد حيدر علی قلمداران و دکتر علی مظفريان، و دکتر مرتضی رادمهر و دهها عالم و دانشمند ديگری آشنا هستند که مذهب پدری را با تشخيص دقيق رها کرده و مکتب حق را برگزيدهاند، گرچه شخصيتهای مذکور همگی به رحمت خدا رفتهاند اما آثار گرانبهايشان نشاندهنده و معرف شخصيتهای والای اين بزرگواران است.
و به علت فقر و عاجز ماندن از پرداخت حتی دو قران پول مکتب خانه روستا از حضور در کلاس درس زن آخوند محروم بود، فقط پشت در ميايستاد و مخفيانه به درس پيرزن گوش میداد، باری بدليل پاسخ دادن به همهی پرسشهاي پيرزن که بچهها از آن عاجز مانده بودند اجازه يافت مجانی در کلاس شرکت کند.
به علت نداشتن قلم و کاغذ و شوق روز افزون خواندن و نوشتن از دودهی حمام به جای مرکب، و از کاغذهای اضافی ريخته به جای دفتر استفاده میکرد. حيدرعلی در سن پانزده سالگی پدرش را نيز از دست داد، پدر وی مردی خشن و تند مزاج و مخالف درس خواندن وی بود حيدر علی در سن بيست و هفت سالگی ازدواج کرد و در سی سالگی به خدمت ادارهی فرهنگ قم در آمد از آن پس که دائرهی تحقيقات و مطالعات وی گسترش يافته و قلمش از مهارت خوبی بهره يافته بود در روزنامههای استوار و سرچشمه در قم و وظيفه، در تهران مقاله مینوشت. مجله يغما نيز مقالات و اشعار زيبای استاد را چاپ میکرد و همچنين مقالات فقهی و ارزشمندی در مجلهی وزين حکمت که آيت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان نيز در آن قلم میزدند هم به چاپ میرسيد.
باری در يک مجلهای که از سوی ادارهی فرهنگ به چاپ رسيد مقالهای منتشر شد که به حجاب اسلامی اهانت کرده بود استاد جوابيهای قاطع و کوبندهای در رد آن نگاشت و در مجلهی استوار به چاپ رساند اين اقدام از سوي يک شخصيت فرهنگی، خشم رئيس فرهنگ قم را برانگيخت، و در يک جلسه عمومی در برابر حضّار از استاد انتقاد کرد و تهديد به اخراج وی نمود و استاد میگويد: من نيز اجازه خواستم و پشت تريبون رفتم و با کمال صراحت لهجه، سخنان پوچ و تهديدات پوشالی وی را در برابر حضّار پاسخ دادم، پس از سخنان من جلسه به هم خورد و الحمد لله هيچ اتفاقی برايم نيفتاد و رئيس فرهنگ پس از مدتی منتقل شد.
استاد میفرمود: علت انتقال رئيس فرهنگ قم اقدام يکی از روحانيون معروف قم بود که در آن وقت در قم درس اخلاق میدادند، ايشان بعد از قضيهی اداره فرهنگ، کسی را به منزل ما فرستاد که با شما کار دارم وقتی نزد ايشان رفتم موضوع را جويا شدند، و پس از تعريف ماجرا گفتند ابدا نترس هيچ غلطی نمیتواند بکند من نمیگذارم اين مردک در اين شهر بماند اگر باز هم چيزی گفت جوابش را بدهيد من در جواب گفتم: آقا پيش از اينکه شما حمايت کنيد من جوابش را دادم چه رسد از اين پس که شما هم وعده حمايت میدهيد.
جريان ترور و ديگر حوادث ناگوار زندگی استاد قلمداران:
پس از گذشت چند ماه از پيروزی انقلاب در تابستان 1358 خورشيدی شب بيستم رمضان سال 1399 هجری قمری که استاد قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا میگذراند جوان مزدوری که از جانب کوردلان متعصب تحريک و مسلح شده بود نيمه شب وارد خانهی استاد شد و او را در حالت خواب ترور کرده و گريخت، ليکن علی رغم فاصله بسيار کم گلوله فقط پوست گردن ايشان را زخمی کرد و در کف اتاق فرو رفت.
طبق اظهاراتی که از خود استاد نقل شده روز قبل از حادثه جوانی از قم نزد او آمده بود و در مورد پارهای عقايد و نظريات ايشان و نيز دربارهی کتاب سؤالاتی کرده بود! بدون شک نوشتن کتاب «خمس» و «شاهراه اتحاد» انگيزهی قوی اين ترور بوده است.
در هر صورت مشيت و تقدير الهی مرگ استاد قلمداران را اقتضا نکرده بود! با اين وجود استاد رفت و آمدش به روستا و فعاليتش را ادامه میداد.
در اواخر عمر، او را درحالی که دو بار سکته مغزی نموده و در منزل بستری بود دستگیر و به زندان ساحلی قم منتقل کردند ولی با وساطت حسینعلی منتظری که در آن موقع نایب رهبری بود وی را آزاد کردند.
وفات او: در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ بعد از ۸ سال بیماری وفات یافت و در باغ بهشت قم دفن گردید.
35- آیت الله اسحاق آل یاسین رحمه الله - قم
ایشان از اهل قم بودند که با نوشتن نامهای به خمینی، کشته شدند.
ایشان سه اعتراض به خمینی داشت:
1- چرا وقتی اسم مبارک رسول اللهr را میآورند در تهران و قم به زور یک صلوات میفرستند؟! اما وقتی اسم شما برده میشود سه صلوات میدهند.
2- آیا گرباچف را به اسلام دعوت کردی یا به کتابهای ابن سینا و سهرودی، چرا او را به کتاب الله و سنت رسول اللهr دعوت نمیکنی؟
3- کلمه اسلام ناب را از کجا آوردهاید؟ مگر رسول اکرمr دو اسلام را آورده یکی ناب و دیگری غیر ناب، آری این وحی بوده از طرف رؤسای کفر که شیطان بر او نازل کرده و ضمناً این دعوت جلوتر از شما، شیخ راشد غنوشی تونسی به گرباچف نوشته است.
36- حجت الاسلام دکتر مرتضی رادمهر- تهران
حجة الاسلام دكتر مرتضی رادمهر رحمه الله در یک محیط پیشرفته و در خانوادهای به اصطلاح فرهنگی و متمدن در سال 1351 در شهر تهران چشم به جهان گشود و تحت سرپرستی پدری متخصص مغز و اعصاب که شدیداً متأثر از فرهنگ اروپائیها بود و تحت تربیت مادری متخصص قلب، نسبتاً مذهبی پرورش یافت و طبق آرزوهای هر دو (پدر و مادر) مسیر زندگیش را با تحصیلات حوزوی و دانشگاهی در پیش گرفته است که در نتیجه از حوزه علمیه قم حجت الإسلام و از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران یک قدم مانده به رتبه دکترای (پزشک عمومی) بعلت ناسازگاریهای فکری با مذهب اهل تشیع و گرویدن به مذهب اهل سنت فقط بخاطر تغییر مذهب و فکر، از دانشگاه اخراج و با ظلم و ستم و شکنجههای ظالمان روزگار مواجه گردیده است و در آخر به دست كوردلان ولايت فقيه در پاكستانٍ به شهادت رسيد از ایشان کتابهایی منتشر شده از جمله کتاب «چگونه هدایت شدم» که در آن داستان هدایت و زندگیاش از زبان خودش بیان شده است و کتاب ازدواج موقت یا صیغه و پیامدهای آن.
37- سیروس محمدی پسر عبدالمجید رحمه الله - کرمانشاه (روانسر)
ایشان بوسیله گلوله مجوسیت در 13 آذر 75 در ایام شهادت دکتر ربیعی شهید شدند که دو نفر دیگر از اهالی اطراف روانسر نیز در پادگان روانسر شهید شدند.
38- سید محمود حسینی نسب حسامی رحمه الله - کردستان (سنندج)
ایشان اهل سنندج بودند که کتابی را در رد کتاب صیغه بروجردی نوشتند و به همین جرم مدتی در زندان بودند سپس او را شهید میکنند.
عموی امام جمعه وقت سنندج، آقای سید صلاح الدین حسامی است که این خانواده نیز گرفتاریهای زیادی از دست رژیم رافضی کشیدهاند از جمله سید صلاح الدین و سید اشرف و سید شرف وسید جمال که عمری را در زندان مجوسیها سپری نمودند.
39- مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله - زاهدان (کوه ون)
ایشان در یکی ازروستاهاي واقع در کوههای منطقه سرباز بنام کوه ون زندگی میکرد، دیدن محل سکونت این شخص بیانگر ایمان و اخلاص و مقاومت و جهد و ورع او میباشد، شخصیتی که بعد از اتمام دروس دینی در زاهدان راهی سرزمین پاکستان و هندوستان و افغانستان میشود تا اینکه به درجه والایی از علوم اسلامی میرسد و به محل خود بر میگردد مردم محل را میبیند که بیشترشان به قبر پرستی و شرک آلوده هستند و با هزاران رنج و محنت مردم را به راه توحید باز میگرداند.
تا چهار سال قبل مدرسه ایشان فاقد آب و برق و جاده بود. در ابتدا که انگلیس و فرانسه مهره خود (خمینی) را به ایران فرستادند و امید داشتند که اسلام را بوسیله این فرد بد نام کنند از مولانا طلب همکاری میکنند، وی به هیچ نوع همکاری حاضر نگردید. چندین بار از قم و تهران به مدرسه ایشان رفته اما نتیجهای حاصل نمیکنند. وزارت اطلاعات ایران تصمیم میگیرد دو نفر طلبه اطلاعاتی را که اهل بیرجند بودند بعنوان طلبه اهل سنت به مدرسه دینی بفرستد که در حدود چهار سال در نزد مولانا مشغول درس میشوند اما مخفیانه تمام گزارشات کار مدرسه و شیخ و طلابش را به حکومت میرساندند. تا اینکه این دو شخص اجیر فرستاده شده روزی به مولانا میگویند که در شهر ما اکثر مردم شیعه هستند ما اهل سنت تنها 30 درصد هستیم، ما را راهنمایی کنید که چگونه با آنها برخورد کنیم تا باعث هدایت آنان شویم. مولانا میگویند: شما شب بیایید خانه من تا با هم در این زمینه صحبت کنیم، آخر شب که به منزل مولانا میروند بحثی طولانی را شروع میکنند و هنگامی که خدا حافظی میکنند یکی از این شیاطین اطلاعاتی مقداری سمّ بوسیله دستکش بدست میکند و در آن اثناء با مولانا خدا حافظی میکند دست ایشان را فشار میدهد و میبوسد بعد از سه الی چهار ساعت مولانا حالش بهم میخورد و خانواده خود را با خبر میسازد و نزدیک به نماز صبح به درجه شهادت نایل میآیند.
مدرسین و علماء منطقه جمع میشوند و برادر وی جنازه را غسل میدهد و به مدرسین میگویند که شما عدهای خاص را تعیین کنید و مدرسه را زیر نظر داشته باشید. طلاب همه در حال گریه بودند و این دو ملعون هم خود را به گریه زده بودند که کسی به آنها شک نکند تا اینکه شب چهارم، نصف شب ساک خود را بر میدارند که بروند، زیرا مأموریت خود را به اتمام رسانده بودند و میخواستند بیسر و صدا بروند که کسی متوجه آنها نشود و به مأموریتهای دیگری بپردازند. آن دو دستگیر شده و در جلو دوربین فیلمبرداری قرار میگیرند و به جنایت خود اقرار و اعتراف میکنند که ما جاسوس هستیم و ابراز میکنند که ما از طرف اطلاعات این مأموریت را داشتهایم و حالا بسیار پشیمان هستیم. اما بعد از تحقیق و بررسی فراوان هر دو خبیث را به جزای عملشان میرسانند. و ماجرا و فیلم اقرار را در اختیار علماء اهل سنت قرار میدهند و سی دی کامل اعترافات این دو خبیث موجود میباشد.
آثار شوم فتنه رافضیها حتی به پیر مردی که عمرش بیشتر از 80 سال است نیز رحم نمیکند. پیرمردی که در کمال سادگی و بیآلایش در دل کوه میزیست.
شیخ -رحمة الله علیه- همیشه میگفت: خداوند همه چیز را به من داده است بجز یک چیز که مانده، نمیدانم آخر مرگم ساده و همینطور داخل این کوهها باشد یا با شهادت بروم!
آری برادر، دسیسههای این حکومت خائن هزاران چهره دارد.
40- مهندس سید حسین برازنده رحمه الله – مشهد
شهید مهندس حسین برازنده مبارز قدیمی انقلاب، بنیانگذار جهاد سازندگی خراسان و مدرس قرآن و تعلیمات دینی در آموزش و پرورش استان بود كه به علت آنكه حاضر نشد از اعتقاد راسخ خود دست بردارد و آموزش دین را از «غیرخدا» اخذ كند، ناچار به كنارهگیری از سمتهای رسمی شد. با این حال با جدیت بیشتری به مطالعات قرآنی و تبلیغ راهبردهای قرآنی ادامه داد. از حضور در هیچ جمعی و گفتگو با هیچ فردی دریغ نورزید و با جسارت تمام به بیان عقاید خود و تفهیم قرآن پرداخت. اما به جای برخورد فكری توطئه قتل او را ترتیب دادند. ایشان کلاسهای قرآن (تفسیر) خود را از همان سالهای قبل از انقلاب و یا اول انقلاب (سال 57) در انجمن اسلامی دانشگاههایی همچون دانشگاه فردوسی تهران، پایهگذاری کرده بود.
كینهای كه دشمنان انسانیت از وی به دل داشتند ناشی از خصلت روشنفكری و روشنگری، جسارت و مبارزه با بردگی فكری بود كه در وی سراغ داشته و با هیچ تهدید و تطمیعی از پای در نمیآمد و به هیچ چیز جز خدای خود تسلیم نبود.
شهید برازنده بارها از طرف واحدهای امنیتی و انتظامی مورد بازخواست و تهدید واقع شده بود. بازخواست برای عقاید دینی و مطالعات قرآنی و تهدید برای دست برداشتن از تبلغ و تفسیر كلام خدا. سرانجام مهندس حسین برازنده در تاریخ 14 دی ماه 73 از منزل به قصد شرکت در یک جلسه قرآن هفتگی خارج میشود و در ساعت 11 شب پس از پایان جلسه محل را به قصد منزل خود ترک میکند و صبح روز بعد جنازهاش در کنار اتومبیل او در حوالی خیابان فلسطین پیدا میشود. در حالی که بر دستش آثار دستبند و در پشت و پهلوی او آثار ضربه مشهود بود. پزشکی قانونی علت فوت او را فشار بر ناحیه گردن و انسداد مجاری تنفسی اعلام میکند.
این قتل مزورانه به همان شكلی انجام شد كه دیگر قتلهای زنجیرهای و ترورهای دانشمندان و متفکران اهل سنت، صورت گرفته بود، و از همان انگیزهها، مشخصات، اهداف و پشتوانههای تشكیلاتی، عملیاتی و اطلاعاتی برخوردار بود.
آماج شکنجه و عذاب اهل سنت در ایران روز بروز اوج میگیرد و اکثر مساجد و مدارس را تعطیل و یا بیرونق کردهاند و عده کثیری از مبارزین، علماء، نویسندگان و مجاهدین اهل سنت ایران در زندان بسر میبرند و بسیاری از آنها نیز بناچار از کشورشان فراری شده و راهی غربت شدهاند اما با این حال هیچگونه مدافعی در دنیا ندارند و بسیاری از اندیشمندان مسلمان خارج، از این موضوع بیخبرند.
41- عبدالقدوس ملا زهی رحمه الله - ایرانشهر
ایشان داماد شهید مولانا محمد عمر سربازی میباشند، دوران تحصیل را در منطقه ایرانشهر و در خدمت مولانا سپری نمود و برای مدتی عازم پاکستان شد و بعد از اتمام دروس در مدرسه علوم دینی جزو مدرسان معروف محسوب میشد. جوانی فعال و مجاهدی نستوه و دلسوز که همیشه بعد از اتمام تدریس روزهای تعطیل را به دعوت و تبلیغ در شهر و روستای بلوچستان اختصاص میداد و از تقدیر الهی داماد مولانای شهید شد و دامنه فعالیت ایشان گستردهتر شد و دشمنان دین خدا در پی نابودی وی شدند بعد از شهادت مولانا سربازی ایشان را به همراه پنج نفر از مشایخ بلوچستان دستگیر و روانه زندان کردند حدوداً هشت ماه را در سیاهچالهای این ظالمان گذراندند و شکنجههای شدیدی را متحمل شدند. بعد از وعدههای دروغین حاکمان خون آشام که شما را آزاد خواهیم کرد و این شهید جوان با زور سرنیزه و تفنگ پای مصاحبه تلویزونی استان آوردند و کلماتی را بر زبانش جاری نمودند و دو روز بعد از مصاحبه اعضای خانوادهاش را طلبیدند و سه ساعت ملاقات حضوری را به ایشان دادند و گفته بودند شما تشریف ببرید ما ایشان را آزاد خواهیم کرد و در سحرگاه در ساعت چهار بامداد در روز چهارشنبه 21/1/1387 سوم ربیع الاول 1429 همراه مولوی یوسف شهبخش او را به دار آویختند.
بعد از اعدام سرّی این شهید جوان، برادر او را طلبیدند و داخل زندان زاهدان همراه دیگر زندانیان بر جنازه او نماز خواندند و جنازه را تحویل ندادند مسؤولین ناپاک در جای مخفی ایشان را دفن نمودند و هنوز چهره غم استاد عزیز و پدر خانمش شهید سربازی بر فضای بلوچستان چیره بود که داغ و غم عزیزی دیگر منطقه را فرا گرفت و در همان روزها امام جمعه اهل سنت مشهد مولوی عبدالعلی خیر شاهی را نیز زندانی نمودند.
|
|
|
اِنَمَا الاَعمَالُ بِالنيَات و اِنَمَا لِکُل امرءٍ مَا نَوَي فمن کانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله
همانا اعمال بسته به نيت است و شخص بسته به نيتش بهره مي برد. پس کسي که هجرتش براي خدا و رسول باشد پس هجرتش براي آنهاست
|
|
|
|
|